English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4403 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
on stilts U بالا ایستاده بل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vertical retort tar U قطران کورههای ایستاده قطران قرعهای ایستاده
standing U ایستاده
static U ایستاده
standing wave U موج ایستاده
semierect U نیمه ایستاده
upright spin U چرخش ایستاده
stationary state U حالت ایستاده
stationary wave U موج ایستاده
standing start U استارت ایستاده
offhand U تیراندازی ایستاده
stalled tank U تانک ایستاده
stationary U لایتغیر ایستاده
he is on his legs U بر پا ایستاده است
standee U شخص ایستاده
quasi stationary state U شبه حالت ایستاده
to set U گذاشتن [در حالت ایستاده]
stand up U روی پا ایستادن ایستاده
erectly U بطور ایستاده یا عمودی
stand-up U روی پا ایستادن ایستاده
statically U در حال ایستاده یا ساکن
standup goalie U دروازه بانی ایستاده
perpendicular U ستون وار ایستاده
power form U تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
step through method U تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
offhand position U حالت ایستاده در تیر اندازی
corner-post U [پایه ایستاده در سنگ نبش]
I was standing at the street corner . U درگوشه خیابان ایستاده بودم
to set U جای دادن [در حالت ایستاده]
kick turn U دور زدن در حالت ایستاده
pointsman U عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
ashlering U [مجموعه ای از سنگ های ساختمانی کوتاه و ایستاده]
witness stand U محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
chest roll U چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
the taxis are on their rank U اتومبیلهای کرایهای درایستگاه خود ردیف ایستاده اند
joysticks U با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
joystick U با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
vorticel U جانور ذره بینی حلقهای شکل که در اب ایستاده زندگی میکند
spinwriter U چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
dat U سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
apl U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up U بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
vertical sand drainage U زهکشهای قائم ماسهای چاه زهکش ماسهای زهکشهای ایستاده ماسهای
high burst ranging U تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
upped U رو به بالا
up U رو به بالا
up U بالا
in old age [in great age] U در سن بالا
upped U بالا
upping U رو به بالا
at a great age U در سن بالا یی
upper U بالا
overtones U بالا تن
ascendancy U بالا
aweigh U بالا
outreach U بالا
top U بالا
ascendency U بالا
on high U در بالا
aloft U بالا
headwater U بالا اب
overtone U بالا تن
superincumbent U از بالا
highest U بالا
uppermost U از بالا
upper limit U حد بالا
over- U بالا
highs U بالا
upside U بالا
overhead U بالا
above U در بالا
balcony U لژ بالا
balconies U لژ بالا
overhead U سر بالا
upping U بالا
over U بالا
gallery U لژ بالا
up stairs U بالا
lever bridge U پل بالا رو
galleries U لژ بالا
atop U بالا
high U بالا
up there U ان بالا
upgrades U بطرف بالا
upgrading U از درجه بالا
top-down U از بالا به پایین
rallied U بالا بردن قی مت
upgrading U بالا بردن
upgrading U بطرف بالا
top down U از بالا به پایین
shoot out U بالا جستن
shoot forth U بالا جستن
talll U بلند بالا
uplifter U بالا برنده
hoists U بالا بردن
bottom up U از پایین به بالا
upper beam U تیر بالا
upper bound U کران بالا
soars U بالا رفتن
upraise U بالا بردن
rally U بالا بردن قی مت
rallies U بالا بردن قی مت
the above figures U ارقام بالا
uprear U بالا بردن
surmountable U بالا قرارگرفتنی
upgrades U از درجه بالا
hoist U بالا بردن
heaved U بالا کشیدن
hoist U بالا کشیدن
hoisted U بالا بردن
heave U بالا کشیدن
hoisted U بالا کشیدن
hoists U بالا کشیدن
uplift U بالا بردن
upward compatible U همساز رو به بالا
uplifts U بالا بردن
upward flow U جریان رو به بالا
upwards U بطرف بالا
upward motion U حرکت رو به بالا
spoke bone U زند بالا
atop U بطرف بالا
radius U زند بالا
upgrades U بالا بردن
upgraded U بطرف بالا
upgraded U از درجه بالا
upgraded U بالا بردن
upgrade U بطرف بالا
upgrade U از درجه بالا
upgrade U بالا بردن
elevating U بالا بردن
toss U بالا انداختن
tossed U بالا انداختن
tosses U بالا انداختن
tossing U بالا انداختن
upriser U بالا رونده
upward U بطرف بالا
shoot-out U بالا جستن
top pour U ریختن از بالا
escalating U بالا گرفتن
aspiring U بالا رفتن
topside U قسمت بالا
escalates U بالا گرفتن
escalated U بالا گرفتن
aspires U بالا رفتن
aspired U بالا رفتن
escalate U بالا گرفتن
jack U بالا بردن
aspire U بالا رفتن
upward rotation U چرخش رو به بالا
to set in U بالا امدن
jacks U بالا بردن
to puff up U بالا امدن
ascending U بالا رونده
top carriage U قنداق بالا
promoting U بالا بردن
upheaval U بالا امدن
promoted U بالا بردن
upheavals U بالا امدن
abovestairs U طبقه بالا
boosters U بالا برنده
promote U بالا بردن
elevates U بالا بردن
elevate U بالا بردن
Mts U بالا رفتن
Mt U بالا رفتن
high-class U از طبقات بالا
top cast U ریختن از بالا
booster U بالا برنده
to puff out U بالا امدن
topsides U قسمت بالا
Please come up . U بفرمائید بالا
to bring up U بالا اوردن
they were filfty at the outsid U دست بالا
raise U بالا کشیدن
the upper storey U اشکوب بالا
unfield U میدان بالا
raises U بالا بردن
raises U بالا کشیدن
up and down U بالا و پایین
chock-a-block U بالا کشیده
all-time U بالا یا پایینترین حد
topmast U دکل بالا
soar U بالا رفتن
promotes U بالا بردن
raise U بالا بردن
toss your oars U پارو بالا
lifting device U ابزار بالا بر
embezzling U بالا کشیدن
spec U مشخصات بالا
embezzles U بالا کشیدن
embezzled U بالا کشیدن
embezzle U بالا کشیدن
to fetch up U بالا اوردن
raising U بالا اوردن
ascendance U بالا رفتن
ascendent U بالا رونده
ascensive U بالا رونده
at the utmost U دست بالا
Recent search history Forum search
1popsicle
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1construed
1The outright abolition of the death penalty.
3she brought disgrace on the family.
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1Soar
1preppy
1I carried her up the five steps to the front door
2high dimentional task solution space
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com